وقتی لیبرالها منطق امام را فهم نمیکنند/ بازرگان: متعجب شدم که ایشان نمی خواست وجود یا اثر آمریکا را قبول کند!
«امريكا هم هيچ غلطى نمىتواند بكند، و جوانها هم مطمئن باشند كه امريكا هيچ غلطى نمىتواند بكند.»[1]
«ما ننشستيم كه امريكا يك كارى براى ما بكند. ما نشستهايم كه امريكا اگر بخواهد شيطنت كند جلويش را بگيريم، نشستهايم كه اگر شوروى بخواهد كارى بكند جلويش را بگيريم، دفاع بكنيم از خودمان. ما دنبال اين نيستيم كه امريكا براى ما كار بكند. «ما امريكا را زير پا مىگذاريم» در اين امور؛ نمىگذاريم كه دخالت در امور ما بكند، نمىگذاريم كسى ديگر هم دخالت بر ما بكند.» [2]
این عبارات تنها دو نمونه از تعبیرات حضرت امام (ره) راجع به یکی از اصول استراتژیک «خط امام» است و این در حالی است که اصل استراتژیک نحوه تعامل با امریکا و قائل نبودن قدرت برای این کشور، در ذهنهای مادی نگر و ناآشنا با اسلام ناب مورد مقبول و معقول نیافتاده و نمی افتد.
کم نبوده و نیستند سیاسیونی که خود را (دستکم در سیاست) «اعلم» از ولی فقیه می دانستند و با «اعتدال» و «کارشناسی» برای انقلاب نسخه های رخوت و ذلت تجویز می نمودند. این در حالی است که این شیوه با گذشت سال ها پس از پیروزی انقلاب و مشاهده موارد عینی باز هم از سوی برخی سیاسیون پیگیری شده و از "اشتباه استراتژیک" در عدم برقراری رابطه با امریکا سخن به میان می آید.
در همین زمینه مرحوم مهندس بازرگان به خاطرهای در سفر به پاریس اشاره میکند. وی در این سفر و در اوج انقلاب، به امام پیشنهاد میکند در مقابل «طاغوتِ مجبور به عقب نشینی شده»، سیاست «گام به گام» پیش بگیرد و «اعلیحضرت همایونی» را از راه «قانون اساسی مشروطه» عقب براند. و وقتی پاسخ برخواسته از عمق بصیرت و توکل امام را می شنود که نه تنها شاه، بلکه ابرقدرتی چون آمریکا را هم به هیچ نمی انگارد، آن را «سادگی» و «عدم آشنایی با بدیهیات سیاست» تعبیر کرده و متعجب می شود. این مبهتر است این ماجرا را از زبان خود مهندس بازرگان بخوانیم:
« روز ۵۷/۷/۳۰ به اتفاق آقای دکتر ابراهیم یزدی در خانه اندرونی که آن طرف کوچه و قدری به طرف شرق بود ملاقات و مذاکرات به عمل آمد. آقای اشراقی داماد ایشان در ابتدای جلسه و برای پذیرایی و تعارفات اولیه حضور داشتند. جلسه سه نفری قریب یکساعت و نیم طول کشید و همانطور که قبلاً از آقای دکتر بهشتی شنیده بودم، ایشان ابتدا به کلام و استفسار از حال و نظریات طرف و ابراز انبساط چندان نداشت. وقتی ضرورت تعیین یک هیأت نمایندگی را مطرح کردم تاییدی ندیدم. مختصری از وضع ایران، عقبنشینیهای شاه و امکان توسعه فعالیت و پیشروی و پیروزی صحبت کرده گفتم انتخابات مجلس که وعده آزادی آن را دادهاند فرصت خوبی برای نفوذ و موفقیت خواهد بود و شاه را میشود به تدریج بیرون انداخته، از راههای قانونی و مجلس موسسان تغییر نظام داد. [3] ایشان بلافاصله اشکال کرده گفتند شور و هیجان مردم خواهد خوابید. گفتم برعکس است، فعالیتهای انتخاباتی همیشه بهترین فرصت و وسیله برای بحث و تبلیغات و تجمع و تحریکات است. ایشان اظهار ناامیدی کرده گفتند آیا تضمین میکنید؟
از مشکلات و مخالفتها و مسائلی که رو در رو خواهیم بود، صحبت کردیم. از جمله كارشكني هاي حتمي دولتهاي بزرگ و لزوم دقت و تدبير در پيشروي . فوق العاده متعجب شدم كه ديدم ايشان مسائل را ساده ميگيرند و نميخواهند وجود يا اثر امريكا را قبول كنند .
گفتم بالاخره آمریکا را با قدرت و موقعیتی که دارد باید به حساب بیاوریم. جواب دادند چون ما حرف حق میزنیم آمریکا مخالفت نخواهد داشت، ما نمیگوییم نفتمان را به آنها نمیفروشیم، میفروشیم ولی به قیمت عادلانهای که خودمان در بازار آزاد مشتریها تعیین نماییم و بعد هم از آنها به جای اسلحه ماشینهای کشاورزی خواهیم خرید.
گفتم: دنياي سياست و محيط بين المللي حوزه ي علميه ي نجف و قم نيست كه حرفمان حق باشد تا آنها تسليم شوند. از خونسردي و بي اعتنايي ايشا ن به مسائل بديهي سياست و مديريت ماتم برد و دنبال كردن بحث در اين زمينه را بي فايده ديدم.
پرسيدم : جنابعالي چگونه اوضاع و تكليف را مي بينيد؟ باز هم ساده نگري و سكينه و اطمينان ايشان به موفقيت نزديك مرا به تعجب و تحسين انداخت.
مثل اینکه قضایا را انجام شده و حل شده دانسته گفتند شاه که رفت و به ایران آمدم، مردم نمایندگان مجلس و بعد دولت را انتخاب خواهند کرد. ... احساس من (و شاید دکتر یزدی) این بود که ایشان از ما فقط برای مرحله بعد از انقلاب که تشکیل دولت و مجلس و اداره مملکت است میخواهند استفاده نمایند و نسبت به مرحله ماقبل خیالشان راحت و برنامه معین است.» [4]
گرچه مهندس بازرگان در این نقل، به وضوح سعی کرده استدلالهای عمیق و متوکلانه امام را «ساده نمایی»کند ولی نور حقیقت بصیرت و توکل و عرفان حماسی امام باز هم پیداست. تاریخ هم نشان داد که این به قول اینها «سادگی» چگونه توانست جهان را باذن الله تغییر دهد.
«با اتّكال به خداى تبارك و تعالى و عنايت ارواح مقدسه نبايد ما به خودمان هيچ خوفى راه بدهيم و خوفى هم نداريم. من كراراً اين را عرض كردهام كه خوف آن دارد كه براى آن عالم يك چيزى قائل نيست. اين جوانهاى ما كه مىآيند و مىگويند ما مىخواهيم شهيد بشويم، اينها خوف دارند از مردن؟ اينهايى كه قسم مىدهند انسان را كه ما شهادت نصيبمان بكنيد، خدا بكند، اينها خوف دارند از شهادت؟ از مردن خوف دارند؟ اينهايى كه مشغول خدمت هستند و هر آن محتمل است كه خداى نخواسته مورد اصابه چيزهايى بشوند، اينها خوف ندارند، اينها مشغول خدمت هستند. خوف آن دارد كه آن طرف را قبول ندارد. آن كه فهميده است كه يك طرف ديگرى هم هست، فهميده است كه اين دنيا معبر است براى آن عالم، آن ديگر خوفى ندارد، آرزويش اين است كه به مقصدش برسد. الهى هَبْ لِى كَمالَ الْانْقِطاعِ الَيْكَ وَ انِرْ أبْصارَ قُلُوبِنا بِضِياء نَظَرِها الَيْكَ حَتّى تَخْرِقَ ابْصارُ الْقُلُوبِ حُجُبَ النُّورِ فَتَصِلَ الَى مَعْدِنِ الْعَظَمَةِ وَ تَصيرَ ارواحُنا مُعَلَّقَهً بِعِزّ قُدْسِكَ.» [5]
پی نوشتها:
1- صحیفه امام، جلد 10، صفحه 517.
2- صحیفه امام، جلد 17، صفحه 405.
3- جالب است که حضرت امام پس از پیروزی انقلاب هم در یک سخنرانی، بدون اسم بردن از کسی، اشاره ای به این سیاست نموده و فرمودند: «در اين نهضت هم بعضى قدم قدم مىگفتند برويم، كه حالا قدم اولش را [برداريم]. من به آن آقايى كه آمد پاريس و اين مطلب را گفت، گفتم: در قدم اول پايتان را مىشكنند.» صحیفه امام، جلد 6، صفحه 333.
4-60 سال خدمت و مقاومت، خاطرات مهندس مهدی بازرگان، به کوشش سرهنگ غلامرضا نجاتی، نشر رسا، جلد 2، صفحات 256 و 257.
5- صحیفه امام، جلد 17، صفحه 464.